علی دایی: خانه من ۴۱۸متر است!
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۸۵۴۹۳
علی دایی ادامه داد: دلم میسوزد که این قضاوتها درباره من میشود. یکی نوشته بود علی دایی در پنت هاوس ۱۴۰۰ متری و ۲ هزار متری زندگی میکند. اول باید بگویم با این همه زحمتی که کشــیدم، باید از یک زندگی مرفه برخوردار باشم چون فکر میکنم حق من است اما در پنت هاوس زندگی نمیکنم. خانه من ۴۱۸ متر اســت. ناطقان: علی دایی در گفتوگوی اختصاصی گفت: ما به این دنیا آمدهایم تا دســت همدیگر را بگیریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره ویدیویی که از مادرش منتشر شده است گفت: مادر یک چیزی گفتند که بار مســئولیت من را خیلی سنگین کرد. من از همه مردم ایران عذرخواهی میکنم. من یک نفر آدم هستم با دارایی محدود. درخواســتها از من آنقدر زیاد اســت که اگر تمام زندگیام را بفروشــم بیش از دو روز نمیتوانم به درخواستها جواب بدهم و این درد بزرگی اســت که همیشه در سینه من است چون همیشه از خدا خواستهام تمام مردم کشورم در رفاه باشند. اندازه خودم برای رفع گرفتاری مردم کار میکنم و توانم همین است.
علی دایی ادامه داد: دلم میسوزد که این قضاوتها درباره من میشود. یکی نوشته بود علی دایی در پنت هاوس ۱۴۰۰ متری و ۲ هزار متری زندگی میکند. اول باید بگویم با این همه زحمتی که کشــیدم، باید از یک زندگی مرفه برخوردار باشم چون فکر میکنم حق من است اما در پنت هاوس زندگی نمیکنم. خانه من ۴۱۸ متر اســت.
کاپیتان اسبق پرسپولیس و تیم ملی گفت: اگر میخواستم جور دیگری زندگی کنم شاید ۲۰ تا برج ۲۰ طبقه داشتم اما همیشه دوست دارم سالم زندگی کنم. چون ســالم زندگی کردن من، آینده بچه من را تضمین میکند. من به چیزهایی اعتقاد دارم که شاید بعضیها به من بخندند. نانی که ما ســر سفره خانواده میبریم مشخص میکند که راه بچهها در چه مسیری است. خدا را شکر میکنم که تــا الان یک ریال مال حرام ســر ســفرهام نیامده. دنبال سوءاستفاده نبودهام و دوست ندارم در این سن اشتباه کنم.
اسطوره فوتبال کشورمان در ادامه به خبرورزشی گفت: من همیشه گفتهام و همیشــه هم میگویم. پدر و مادر موجودات و سرمایهها و فرشتههایی هستند که فقط یک دانه هستند. شما هر چیز دوست داشتنی و عزیز دیگر را میتوانید دو تا و چند تایش را داشته باشید اما پدر و مادر همین یکی هستند. پدر و مادر سرمایههای تکرارنشدنی هســتند به خصوص پدران و مادرانی از جنس پدر و مادر من.
علی دایی تاکید کرد: من هرچه دارم از پدر و مادرم دارم. درسم را برای پدرم خوانــدم چون از کودکی به من میگفت تو باید مهندس شوی. مادرم بیسواد است اما فهم و شعورش از خیلی افراد که القاب و عناوینی مثل دکتر و مهندس به نامشان اضافه میشود بیشتر است. (با بغض) شاید باور نکنید اما هنوز هم در بسیاری از روزها فکر میکنم پدرم برایم دعا میکند.
منبع: خبرورزشی
برچسب ها: علی دایی ، خانه ، قضاوت ها ، پنت هاوس
منبع: ناطقان
کلیدواژه: علی دایی خانه قضاوت ها پنت هاوس پنت هاوس پدر و مادر علی دایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۸۵۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرار زن جوان از دست مرد شیطانصفت | مرا به بیابانهای اطراف شهر کشاند و...
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۹ ساله که مدعی بود فریب مردی شیطانصفت را خورده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: پاییز سال ۸۷ بود که به همراه مادرم سوار خودروی شخصی مسافربر شدیم. بین راه راننده که مدام از آینه جلو به من نگاه میکرد ناگهان روی ترمز کوبید و مرا از مادرم خواستگاری کرد. من هم که آن زمان جوانی خام و بیتجربه بودم با این رفتار راننده بلافاصله عاشق شدم و به طور پنهانی با او ارتباط برقرارکردم.
من و حامد در نهایت با هم ازدواج کردیم ولی خیلی زود متوجه شدم او دست بزن دارد و با هر بهانه کوچکی مرا کتک میزد. با وجود این چارهای جز سوختن و ساختن نداشتم چراکه وضعیت اقتصادی خانوادهام بسیار ضعیف بود و نمیتوانستم دوباره به خانه پدرم بازگردم.
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکسهای زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده استحامد شبها دیر به خانه میآمد و درگیر مواد افیونی هم شده بود. حالا دیگر نهتنها هیچگونه عشق و محبتی بین ما وجود نداشت، بلکه او نمیتوانست مخارج زندگی را هم تامین کند. در این شرایط پسرم نیز به دنیا آمد و من برای هزینههای پزشکی و مخارج روزانه دچار مشکل شده بودم. به همین دلیل دیگر چارهای جز طلاق برایم باقی نماند و مجبور شدم پسرم را به پدرش بسپارم و از او جدا شوم.
وقتی به خانه پدرم برگشتم، هیچگونه حمایت مالی نداشتم. این بود که به یکی از شرکتهای خدماتی و نظافتی مراجعه کردم و آنها مرا برای نگهداری از یک زن کهنسال معرفی کردند. در همین روزها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن از دست دادم.
در شرایط اسفباری قرار گرفته بودم که پسر بزرگ پیرزن پیشنهاد کرد در خانه آنها سکونت داشته باشم و به طور شبانهروزی از مادرش پرستاری کنم. من هم خیلی زود پیشنهادش را پذیرفتم، ولی او چند روز بعد از من خواست برای آن که در منزل آنها راحت باشم، به عقد موقت او دربیایم. با آنکه یعقوب همسر و فرزند داشت، به ناچار پذیرفتم تا سرپناهی برای خودم داشته باشم. اما ۳ ماه بعد از این ماجرا پیرزن فوت کرد و فرزندانش نیز منزل ارثیهای را فروختند.
در این وضعیت من دست به دامان یعقوب شدم و از او خواستم خانهای برای من اجاره کند تا با هم زندگی کنیم. اما او مرا به همراه لوازم شخصیم از خانه بیرون انداخت و مدعی شد مدت زمان عقد موقت به پایان رسیده است و دیگر هیچ تعهدی به من ندارد.
دیگر تنهاتر از همیشه بودم و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم. این بود که به یکی از پارکهای مشهد رفتم تا شب را در آن جا سپری کنم. در همین حال مردی به من نزدیک شد و ادعا کرد مکانی برای اقامت شبانه من دارد. من هم به خاطر نادانی و غفلت پیشنهادش را پذیرفتم و سوار خودرویش شدم تا به خانه او بروم ولی آن مرد مرا از یک جاده خاکی به بیابانهای حاشیه شهر برد و قصد تعرض به مرا داشت که تصمیم گرفتم فرار کنم ولی او خودرو را خاموش کرد و با گرفتن کیف و لوازم شخصیم مرا در تاریکی شب در بیابانها رها کرد و گریخت.
من هم نتوانستم به خاطر تاریکی هوا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم. مدتی در کنار جاده سرگردان بودم تا اینکه خودرویی از راه رسید و خانوادهای مرا سوار کردند و به شهر آوردند. اکنون نیز به کلانتری آمدهام تا از آن مرد شیطانصفت شکایت کنم.
با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد) تحقیقات پلیس درباره ادعاهای این زن جوان آغاز شد.
کد خبر 849567 برچسبها خبر مهم سارق - سرقت ازدواج - طلاق حوادث ایران